سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























بسه دیگه...:)

تا چشممو باز کردم دیدم وایسادیمو داریم آخرین قسم هارو دیگه به خدا میدیم و منتظر بخشیدنیم.....

خدایا این شب دوم هم تمام شد.....کمکمان کن تا از شب سوم بهره ای ببریم....

پ.ن1) التماس دعا .... و حلال...

پ.ن2) ....

پ.ن3) السلام علیک یا اهل بیت النبوه...

پ.ن4)هیچ


نوشته شده در جمعه 91/5/20ساعت 5:11 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

برام سخته.....

برام سخته بخوام دهن بازم به اندازه ی یه اسب آبی رو به هنگام دیدن نقاشی های دوره ی راهنمایی خودم  انکار کنم....هنوزم با دیدنشون سر ذوق میام و کلی به خودم افتخار میکنم... افتخار میکنم به این ترکیب رنگ ها و ظرافت کاری هایی که نمی دونم چجوری اون موقع به این چیزاش توجه میکردم....

هنوزم با دیدن اون درخته تو ساحل که سایه اش رو زمین افتاده دهنم رو این دفعه به اندازه ی دهن یه خرس قطبی باز میکنم و میگم "aaaaaaaaaaa" اگه همینجوری به دیدنش ادامه میدادم حتما فکم در اثر باز شدن های پیاپی ساییده میشد و بعد از مرگم تنها علتش رو میذاشتن پای زیاد حرف زدن...واقعا منو چه به فیزیک و شیمی؟

 

من بر این باورم....

من بر این باورم که حاصل ضرب آرزو های یک فرد در آرزو هایش همواره عددی ثابت است و مقدارلحظه ای این آرزوها در افراد مختلف فرد می کند ... به صورتی که: چنان چه فردی داشته باشیم 12 ساله با"x" مقدار آرزو و همین فرد در سن 24 سالگی با "y" مقدار آرزو معادله ی این فرد و آرزو هاش به این صورت خواهد بود که:: 

24y=12*x  -->  x=24*y/12 =2y

    ...این یعنی که نامبرده دقیقا با دوبرابر شدن سنش آرزو هایش نصف میگردد ...

 دوست داشتم...

دوست داشتم یا یه نقاش بشم یا یه والیبالیست ولی نه رفتم هنرستان که گرافیست بشم و نه خیلی رفتم باشگاه که اسپوکر بشم....واقعا معلومه که واسه آرزو هام تلاش کردم...

الان داره نوشاد عالمیان نشون میده....پینگ پنگ بازی میکنه....المپیک...

 

به یاد دارم....

به یاد ندارم

 


پ.ن 1) به این فک کنین که چه بلایی سر آرزو هاتون اومده؟

پ.ن2) به این بیشتر فک کنین...

پ.ن3) همچنان دارین فکر میکنین؟

پ.ن 4) التماس دعا..

پ.ن 5) اینو تازه کشیدم...ولی به قول عارفه ترکیبش بده....

 


نوشته شده در دوشنبه 91/5/9ساعت 3:33 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

من بر این باورم.....همه ی مسئولین  محترم مدرسه مانع پیشرفت بچه هان....

نمیذارن بچه ها خلاقیت از خودشون نشون بدن....

.این ته خلاقیته که تصمیم بگیری روی دوستت دوغ بریزی یا این که سعی کنی غضروف مرغ رو  بکنی توی دهن یکی از معلم های قدیمی ات(البته نه معلم....یه مسئول)...

.توی همه ی این ها یه سری استعداده که شکوفا می شه و هیچکی اینو درک نمیکنه....دلم واسه قبلنا تنگ شده....همین...

یکی از این استعداد ها هم جربزه ی معذرت خواهیه....که وقتی هدفت معلمه یه هو دستت زاویه ای بزرگتر میگیره و کل آب خالی میشه روی یکی از سال بالائی هات.....

 

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/4ساعت 11:10 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

....باز هم مهمانی خدا.....ماه رمضان....باز هم شب زنده داری تا صبح و خوابیدن تا بعد از ظهر....

....خدایا ... این اولین روز مهمانی توست...به ما همتی عطا فرما که تا آخرش همراهیت کنیم....

....به ما قدرتی عطا فرما تا نزدیک شویم به آنچه که تو می خواهی....

خدایا....داشته هایم را در دست گرفته ام و با دستهای خالی به ضیافتت آمده ام...

....دستهای این حقیر را خالی برنگردان....

...یا اله العاصین....ای همه ی داشته های من....

...عجیب است که ما تو را داریم و ادعا داریم که هیچ نداریم.....

.....در صورتی که تو تنها چیزی هستی که یک ثروتمند می تواند داشته باشد....

...هوای مارا داشته باش....

پ.ن 1) ازتون التماس می کنم حلالم کنید....

پ.ن2)التماس دعا...

پ.ن 3) خیلی التماس دعا...

پ.ن3)فقط یه ماهه...

 


نوشته شده در شنبه 91/4/31ساعت 4:10 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

پلی کیست؟؟؟؟همون کسی که وقتی زنگ میزنه اگه گوشی دست داداشم باشه میگه ضحی پلیس زنگ زد و بابام واسه فهماندن قضیه میگن....ضحی کتی پشته خطه بدو


نوشته شده در شنبه 91/3/20ساعت 9:44 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

داشتم با خواهرم میومدم خونه که دیدم جلوی یه خونه رو درخت یه پلاکارت زدن که روش نوشته بود دکتر.....

 با کمال اعتماد به نفسم داد زدم هی..اینو نیگاه عجب آدم احمقی بوده این جا مطب زده....آخه کی میاد این وسط مطب بزنه؟؟؟؟؟؟؟؟

 ینی یه لحظه برگشتم دیدم خواهرم دیگه داره پهن زمین میشه......اوووووووووه....واسه انتخابات بود...:دی...

- چند روز پیش لیلا کیلی اومده واسه من راجب هیتلر حرف زده و از سمت ها و کارش میگه بعد آخرش گفت

به عنوان بهترین مرد نمیدونم چی چی ،چی شده....(جمله رو) منم بازم با کمال اعتماد به نفسم گفتم مگه هیتلر زن نبود؟؟؟؟؟؟

پ.ن) امروز روز معلمه.... خدا یکی از معلمای بچگیمو رحمت کنه.......

پ.ن2) روز همه ی معلما مبارک

پ.ن3) خاله معین با این که معلمم نبودین ولی روتون مبارک

پ.ن4)چی؟

پ.ن5) .............


نوشته شده در پنج شنبه 91/2/14ساعت 7:21 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

یه وقت هایی دلم می خواد به بعضی ها بگم آخه بابا اگه یه ذره پشت اون ذره بینی که جلوت گذاشتی و داری

 از توش بقیه رو میبینی جیوه بمالی بد نیستا...

 

پ.ن 1)دلم یه فرصت واسه ترکیدن بغض های فسیل شده ام می خواد...

پ.ن2)از دستت ناراحتم....

پ.ن3)با خود خودتم....

پ.ن4)اووووووه

پ.ن5) السلام علیک یا فاطمه الزهرا


نوشته شده در سه شنبه 91/2/5ساعت 4:34 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

هیچ وقت بلد نبودم ادبی بنویسم.....اما...حالا میگم بغضه....در معرض انفجار.....منتظر اینه که تیر خلاصی رو بزنم و بعد.....

اما  خوب بلدم که خفه اش کنم..... بهش فکر نکنم....اما بلد نیستم فراموشش کنم....بلد نیستم....

 

 

عازمم.....مشهد.....دعاتون میکنم.....خداحافظ

ت


نوشته شده در پنج شنبه 91/1/3ساعت 11:57 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

 

 These are the best moments of life....

To find mails by the thousands when you return from a
 vacation

 To clear your last exam. 

 To receive a call from someone, you don"t see a
 lot, but you want to 

 To find money in a pant that you haven"t used
 since last year. 

 To laugh at yourself looking at mirror, making
 faces. 

 Calls at midnight that last for hours. 

 To accidentally hear somebody say something good
 about you.

 To wake up and realize it is still possible to sleep
 for a couple of hours.

 To make new friends. 

 To pass time with
 your best friends.

 See an old friend again and to feel that the things
 have not changed.

 remembering stupid
 things done with stupid friends.
 To laugh .......laugh. ........and laugh .....

 Let us learn to cherish them.

 "Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"

 

.

p.n:I want to let al of u to be free in this holiday

ترجمه ی فارسی این میشد که میخوام واسه 15 روز همتون رو راحت بذارم...:دی

p.n2:I hope have a nice holiday

p.n3:goooooooood bye

باید اعتراف کنم دلم واسه یکی خیلی تنگ شده.....


نوشته شده در شنبه 90/12/27ساعت 8:13 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

یه چیز بی اهمیت  


نوشته شده در شنبه 90/12/27ساعت 11:40 صبح توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak