سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























بسه دیگه...:)

 

بوق بوق بوق ...... وباز هم بوق..........تمومی ندارد این بوق های تلفن.....

انگار با هر بوقی که میزند یک امید و آرزوی مرا پرپر میکند....شاید هم یکی از اخبار های روزم را کم میکند

.....( در این نکته که از اخبار روز من کم نمیشود که شکی نیست...)

و در آخر....بووووووق........اه پلی بردار دیگه......خسته میشم و گوشی رو میذارم .....

اما وقتی گوشی قطع میشود حس میکنم کسی پشت تلفن گفت الو....نگران از این که شاید برداشته و من قطع کردم.....

دوباره زنگ میزنم......اما زهی خیال باطل......خیال جوابگویی ندارد.....پیر مارا دراورده است این پلی ....

با آن لثه های جراحی کرده اش که به قل خاله (م) شده شبیه گودزیلا فقط از پشت تلفن مارا نیشخند میکند و دلمان میخواهد بزنیمش....

 

 

 

فعلا قصد زدن ریحانه را نداریم

 

 

 

دارید بحث میکنی سر اینکه کدامتان بیشتر سوغاتی گرفته اید و آخر تراوشات ذهنیان به جایی نمیرسد و

دلتان میخواهد طرف مقابلتان که کوثر باشد را جر وا جر کنید...

 

 

و چند تا از سال بالایی ها از جلویتان رد میشوند و انگار که گناه کبیرiه یی کرده باشید

نگاهتان میکند و دلتان می خواهد به طرزی عجیب موهایشان را یکی یکی بکشید تا جیغ بزنند ........

 

 

با تمام وجودتان به شخصی که اصولا در خط مقدم ها پیدایش میشود  اس ام اس میزنید و میگویید اجازه هست

راجبتان کتاب بنویسم.....و  او میگوید واقعا که و این جاست که دلتان میخواهد اینبار موهای خودتان را بکشید تا جیغ بزنید....

 

 

بعد یه تابستونه به این خوبی و کلی کیف و حال می خوای بری مدرسه یههو یه چند نفر میان میگن ما دیگه نمیایم...و تو اینجاست که دیگه دلت میخواد بری رو عارفه و نیکی لی لی راه بری بلکه له شن.....تیم بسکتمون ناقصه......:((((((

 

 

نسیم گفت راجبش بنویسیم....پس مینویسیم.....نسیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم.....خب این فید دلخوری هامه......تو که جزوشون نیستی.....

 

 

از کس دیگه ای دل پری ندارم.......

 

 

 

پ.ن: حس شاد نوشتن ندارم

پ.ن2: النـــــــــــــــــــــــــــاز.......

پ.ن3: ..... خوشحالیم......

پ.ن4:امروز بازی داریم.....خیلی حیاتیه....امیدوارم ببریم....

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/7ساعت 12:0 صبح توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |


Design By : Pichak