سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























بسه دیگه...:)

همیشه نزدیکای مهر که میشد به خودم قل میدادم که این امسال هرو دیگه قل میدم خوبه خوبه خوب درس بخونم.....

همین موقع ها میشد که دلم میخواست برم همه ی درسامو پیش مطالعه کنم تا بالاخره به آرزو ی دست نیافتنیم که

شاگرد اولی بود برسم...که البته با وجود یاسی و لیلا ی عزیزم بایدم دست نیافتنی باشه

........همیشه اول مهر پر جون میرم مدرسه و به روز سوم که میرسم مثه یه باد کنک

که درشو خوب نبسته باشن انگار بادم خالی میشه  و تمام حس و حالم میپره...کم میارم....

.ضربه فنی میشم و یه پوئن میدم به بقیه ی دوستانم و خیلی وقتام به علت زیبایی حرکت یه پوئن اضافی هم دارن

.......هعی......چه خالی بندی هایی

که تو تابستون به خودم نمیگم......چقدر بده آدم خودشو این جوری گول بزنه.....اما دروغشم واسم شیرینه....

می خوام امسال درس بخونم....بهتون وعده میدم شاگرد اول میشم.......:دی

خوب گوش کن:چه می شنوی؟؟؟؟ دیگر صدای تابستونه فصل شادی و خنده به گوش نمیرسد.....

دیگر....صدا نمی آید.....فقط بو می آید....بوی کتاب....درس...مدرسه......

بوی مهر....

 

پ.ن1: وعده:قل هایی که میدهیم و به قل هایمان عمل میکنیم

پ.ن2: وعید:قل هایی که میدهیم و در انجام آنها کوتاهی میکنیم....

پ.ن3:ریحانه منو دعا کردی؟

پ.ن 4: پلی خانوم در مورد همون قضیه ی دوشنبه میگم داشتم از خودم مناعت طبع نشون میدادم....

پ.ن5: زینب یه دور دیگه بزنی باور کن قل میدم خونه باشم....

پ.ن6:زیادی ناراحتم


نوشته شده در دوشنبه 90/6/21ساعت 6:11 عصر توسط .:...㋡zoha㋡...:. نظرات ( ) |


Design By : Pichak